شرح حدیثی از حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)
کرده خدا بهشت را خلق برای فاطمه
بوی بهشت نشنوی جز به رضای فاطمه
منطق لال من کجا مدح و ثنای او کجا
کرده خدای لم یزل مدح و ثنای فاطمه
در میان آنچه مورد توجه و عنایت فاطمه زهرا(علیها السلام) است، سه چیز از اهمیّت بیشتری برخوردار است؛ چنانکه ایشان در تبیین این سه شاخص میفرماید:
«حُبِّبَ إِلَیَّ مِنْ دُنْیاکمْ ثَلَاثٌ تِلاوَةُ کِتَابِ اللهِ وَ النَّظَرُ فِی وَجهِ رَسُولِ اللَّهِ وَ الاِنفَاقُ فِی سَبیلِ اللَّهِ؛[2] از دنیای شما سه چیز محبوب من است: تلاوت کتاب خدا (قرآن) و نگاه به چهره رسول خدا(صلی الله علیه و آله)و انفاق در راه خدا.»
در اینجا به شرح هر کدام از این سه شاخص میپردازیم:
الف. تلاوت قرآن
رسول خدا(صلی الله علیه و آله)میفرماید: «یا بُنَیَّ لَا تَغْفَلْ عَنْ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ یحْیی الْقَلْبَ، وَ ینْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکرِ وَ الْبَغْیِ؛[3] پسرم! از قرائت قرآن غافل مشو؛ زیرا قرآن (خواندن) دلها را زنده میکند و از زشتیها و منکرات و ستم باز میدارد.»
حضرت زهرا(علیها السلام)به عنوان قرآن مجسّم، مکرر در حال تلاوت قرآن بود، حتی در زمانی که به انجام کارهای منزل اشتغال داشت؛ ولی به خواندن بعضی سورهها بیشتر تأکید داشت و به دیگران نیز سفارش میفرمود که: «قَارِئِ الْحَدِیدِ وَ إِذَا وَقَعَتْ وَ الرَّحْمَنِ یدْعَی فِی مَلَکوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضِ سَاکِنِ الْفِرْدَوْسِ؛ تلاوت کننده [سورههای] حدید، واقعه و الرحمن در ملکوت آسمانها و زمین، ساکن بهشت معرفی میشود.»[4]
بدیهی است تلاوت قرآن فقط خواندن آن نیست؛ بلکه امری فراتر از خواندن و صوت حسن است.
امام صادق(علیه السلام)به بهترین وجه تلاوت را معنی فرموده است. حضرت در ذیل آیه: ]الَّذینَ آتَیناهُمُ الْکتابَ یتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ[[5]؛ «کسانی که کتاب (قرآن) را به آنها دادیم، هنگام تلاوت آن حق تلاوت را ادا میکنند.» میفرماید: «یرَتِّلُونَ آیاتِهِ وَ یتَفَهَّمُونَ مَعَانِیهُ وَ یعْمَلُونَ بِأَحْکامِهِ وَ یرْجُونَ وَعْدَهُ وَ یخْشَوْنَ عَذَابَهُ وَ یتَمَثَّلُونَ قِصَصَهُ وَ یعْتَبِرُونَ أَمْثَالَهُ وَ یأْتُونَ أَوَامِرَهُ وَ یجْتَنِبُونَ نَوَاهِیهُ مَا هُوَ وَ اللَّهِ بِحِفْظِ آیاتِهِ وَ سَرْدِ حُرُوفِهِ وَ تِلَاوَةِ سُوَرِهِ وَ دَرْسِ أَعْشَارِهِ وَ أَخْمَاسِهِ حَفِظُوا حُرُوفَهُ وَ أَضَاعُوا حُدُودَهُ وَ إِنَّمَا هُوَ تَدَبُّرُ آیاتِهِ یقُولُ اللَّهُ تَعَالَی:]کتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیک مُبارَک لِیدَّبَّرُوا آیاتِه[[6]؛[7]آیات آن را با ترتیل میخوانند و معانی آن را (با تدبّر) میفهمند و به احکام قرآن عمل میکنند و به وعدههای آن امید دارند، و از عذابهایی که در قرآن ذکر شده است، میترسند و قصههای آن را مجسّم میسازند و از مثالهای قرآن عبرت میگیرند و دستورات آن را عمل میکنند و از نواهی آن دوری میجویند. به خدا سوگند! (تلاوت) فقط آیات و خوب و منظم ادا کردن حروف قرآن، و تلاوت سورههای آن و پیوسته یک دهم و یک پنجم خواندن آن نیست (چه بسیار افراد) حروف قرآن را حفظ کردند؛ ولی حدود و مرزهای آن را شکستند و قرآن را ضایع نمودند. تلاوت همانا تدبّر در قرآن است. خداوند میفرماید: “کتاب مبارکی به سویت نازل کردیم تا در آیات آن تدبّر کنی".»
حضرت زهرا(علیها السلام)هرگز از حقیقت قرآن جدا نگشت؛ چراکه جزء عترت و عِدل قرآن بود. ایشان به امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)وصیّت کرد در شب اول قبرم قرآن بخوان: «إِذَا أَنَا مِتُّ فَتَوَلَّ أَنْتَ غُسْلِی وَ جَهِّزْنِی وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ أَنْزِلْنِی قَبْرِی وَ أَلْحِدْنِی وَ سَوِّ التُّرَابَ عَلَیَّ وَ اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی قُبَالَةَ وَجْهِی فَأَکثِرْ مِنْ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ الدُّعَاءِ فَإِنَّهَا سَاعَةٌ یحْتَاجُ الْمَیتُ فیها إِلَی أُنْسِ الْأَحْیاءِ وَ أَنَا أَسْتَوْدِعُک اللَّهَ تَعَالَی وَ أُوصِیک فِی وُلْدِی خَیراً؛[8] بعد از وفاتم، تو غسل و کفن مرا بر عهده گیر و بر من نماز بگذار و مرا درون قبر قرار ده، دفنم کن و سنگ قبر را بگذار و خاک بر آن ریخته و آن را سامان ده. آنگاه بالای سرم روبروی من بنشین و بسیار قرآن بخوان و دعا کن؛ زیرا در چنین لحظههایی میّت به انس گرفتن با زندگان محتاج است. تو را به خدا میسپارم و درباره فرزندانم سفارش به نیکوکاری دارم.»
امیدوار کنندهترین آیه قرآن
روزی امیرالمؤمنین(علیه السلام)خطاب به اصحاب خود فرمود: کدام یک از آیات قرآن نزد شما امیدوارکنندهترین آیات است؟
بعضی گفتند: این آیه: ]إِنَّ اللَّهَ لا یظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَک حَسَنَةً یضاعِفْها وَ یؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِیماً[[9]؛«همانا خداوند گناه شرک را نمیآمرزد و میآمرزد پایینتر از شرک را برای کسی که بخواهد.» حضرت فرمود: نیکو آیهای است؛ اما امیدوارکنندهترین آیات برای غفران و آمرزش معاصی این آیه نیست.
عدهای دیگر گفتند: این آیه است: ]وَ مَنْ یعْمَلْ سُوءاً أَوْ یظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یسْتَغْفِرِ اللَّهَ یجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحیماً[[10]؛ «هر که عمل زشتی از او سر زند یا به خویشتن ستم کند، سپس از خدا طلب آمرزش و عفو کند، خدا را بخشنده و مهربان خواهد یافت.» حضرت فرمود: نیکو آیهای است؛ اما این نیز منظور من نبود.
بعضی دیگر گفتند: این آیه است: ]قُلْ یا عِبادِی الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ[[11]؛ «بگو: ای بندگانم که (با گناه) به نفس خود اسراف کردید! از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ چون خداوند جمیع گناهان را میآمرزد.» حضرت فرمود: نیکو آیهای است؛ اما آیه مورد نظر من نیست.
بعضی دیگر گفتند: این آیه است: ]وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ یصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یعْلَمُونَ[[12]؛ «(نیکان) آنهایی هستند که هرگاه کار ناشایستهای از ایشان سرزند یا ظلمی به نفس خویش کنند، خدا را به یاد آورند و به درگاه خدا توبه و استغفار کنند (که میدانند) جز خدا هیچ کس نمیتواند خلق را بیامرزد و آنها هستند که اصرار در کار زشت نکنند؛ چون (به زشتی معصیت) آگاهاند.» حضرت فرمود: این هم آیهای نیکو است؛ اما آیه مورد نظر من نیست.
سپس حضرت پرسید: آیا آیه دیگری نمیدانید که به نظر شما امیدوارکنندهترین آیات قرآن باشد؟ عرض کردند: نه، یا امیرالمؤمنین! به خدا سوگند چیزی نزد ما نیست که بخوانیم [هر چند جا داشت از آیه 70 فرقان نیز اسم برده میشد.].[13]
آنگاه خود امام(علیه السلام) فرمود: از حبیبم رسول خدا(صلی الله علیه و آله)شنیدم که فرمود: امیدوارکنندهترین آیه در قرآن این آیه شریفه است: ]وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَی النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یذْهِبْنَ السَّیئاتِ[[14]؛ «و به پا دارید نماز را در دو طرف از روز و پارهای از شب، به راستی حسنات بدیها را از بین میبرد.»
سپس پیامبر(صلی الله علیه و آله)فرمود: «یا عَلِیُّ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً إِنَّ أَحَدَکمْ لَیقُومُ إِلَی وُضُوئِهِ فَتَسَاقَطَ عَنْ جَوَارِحِهِ الذُّنُوبَ فَإِذَا اسْتَقْبَلَ اللَّهَ بِوَجْهِهِ وَ قَلْبِهِ لَمْ ینْفَتِلْ عَنْ صَلَاتِهِ وَ عَلَیهِ مِنْ ذُنُوبِهِ شَیْءٌ کمَا وَلَدَتْهُ أُمُّهُ؛ یا علی! قسم به خدایی که مرا بشیر و نذیر قرار داد و مبعوث به رسالت گردانید، اگر یکی از شما با وضو قیام به نماز نماید، گناهان او را از اعضای او فرو میریزد و وقتی با صورت و قلب خود متوجه قبله گردد، از قبله و نمازش برنگردد؛ مگر آنکه جمیع گناهان او بریزد و همچون روزی شود که از مادر متولد شده است.»
آنگاه فرمود: «یا علی! نماز پنج گانه برای امتم مانند نهری است که بر در خانه یکی از شما جاری باشد. گمان شما چیست اگر در بدن او چرکی باشد، آنگاه روزی پنج بار در آن خود را آب بکشد؟ آیا در بدن او چرکی باقی میماند؟ «فَکذَلِک وَ اللَّهِ الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ لِأُمَّتِی؛ نماز پنجگانه برای امت من چنین نقشی دارد.»[15]
وصیّت پدر شیخ بهایی: سه آیه برای عمل
امام صادق(علیه السلام)پیرامون حق تلاوت قرآن کریم میفرماید: «… وَ یعْمَلُونَ بِأَحْکامِهِ وَ یَرْجَونَ وَعْدَهُ وَ یخْشَوْنَ عَذَابَهُ؛[16] [حق تلاوت آن است که] به احکام قرآن عمل کند و امید به وعدههایش داشته باشد و از آیاتی که وعده عذاب داده است، در قلبش خشیت ایجاد شود.»
پدر مرحوم شیخ بهایی در راستای همین روایت (عمل به احکام قرآن) به فرزندش - که بعدها اعجوبه روزگار شد - وصیت کرد که از کل قرآن به سه آیه عمل کن، که همین برای سعادت کافی است و درباره آن تفکر و تدبر بنما:
1. سوره قصص، آیه 83: ]تِلْک الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ[؛ «ما این دار (بهشت ابدی) آخرت را برای آنان که در زمین اراده برتریجویی و فساد و سرکشی ندارند، قرار دادیم و حسن عاقبت مخصوص پرهیزکاران است.»
در این آیه شریفه برای رفتن به بهشت سه شرط قرار داده شده است: 1. تواضع و پرهیز از برتریجویی؛ 2. دوری از فساد و فتنهانگیزی؛ 3. رعایت تقوا.
2. سوره فاطر، آیه 37: ]وَ هُمْ یصْطَرِخُونَ فیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیرَ الَّذی کنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکمْ ما یتَذَکرُ فیهِ مَنْ تَذَکرَ وَ جاءَکمُ النَّذیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمینَ مِنْ نَصیرٍ[؛ «و آن کفّار در آتش دوزخ فریاد و ناله کنند: ای پروردگار! ما را از این عذاب بیرون آور تا برخلاف گذشته به اعمال نیک بپردازیم. آیا شما را عمری مهلت ندادیم و رسولان بر شما نفرستادیم تا هر که قابل تذکر و پند شنیدن است، متذکر شود؟ پس امروز عذاب دوزخ را بچشید که ستمکاران را هیچ یاور [و نجات دهندهای] نخواهد بود.»
این آیه نیز به سه نکته مهم اشاره میفرماید: 1. دوزخیان به شدت پشیمان هستند و مرتب فریاد میکشند که ما را دوباره برگردانید تا بهتر عمل کنیم؛ 2. به آنها جواب داده میشود که آیا به شما عمر طولانی ندادیم؟ چرا از آن استفاده نکردید؟ ما برای شما پیامبران (و امامان) را نفرستادیم؟ چرا به دستور آنان عمل نکردید؟ 3. عذاب سخت را میچشند و کسی به فریاد آنها نمیرسد؛
3. سوره حجرات، آیه 13؛ ]یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکمْ مِنْ ذَکرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ[؛ «ای مردم! ما همه شما را از مرد و زن آفریدیم و آنگاه شعبههای بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید. گرامیترین (و عزیزترین) شما نزد خدا، باتقواترین شماست و خدا از حال شما کاملاً آگاه است.»
در این آیه پنج نکته وجود دارد: 1. همه از یک زن و مرد آفریده شدهاند؛ 2. راز اختلاف قومیتها و زبانها این است که از همدیگر شناخته شوند؛ 3. هیچ قومی بر قوم دیگر برتری ندارد؛ 4. ملاک برتری فقط به این است که تقوا داشته باشید؛ 5. پشتوانه تقوا این است که بدانیم خداوند از تمامی رفتارها و افکار ما آگاه است.[17]
ب. نگاه به چهره پیامبر(صلی الله علیه و آله)
بخش دوم حدیث حضرت زهرا(علیها السلام)این است: «النَّظَر فِی وَجهِ رَسُولِ اللَّهِ»آن حضرت نگاه به چهره رسول خدا(صلی الله علیه و آله)را دوست داشت؛ یا از آن جهت که پدر مهربان او بود و یا از آن جهت که پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیشوا، امام و رهبر او بود. هر کدام که باشد، نگاه به ایشان ثواب دارد. در حدیث کساء میخوانیم:«وَ صِرْتُ أَنْظُرُ إِلَیهِ وَ إِذَا وَجْهُهُ یتَلَأْلَأُ کأَنَّهُ الْبَدْرُ فِی لَیلَةِ تَمَامِهِ وَ کمَالِهِ؛[18] و همچنان به چهره او [پدرم] نگاه میکردم که همانند ماه شب چهارده در حالی که کامل و تمام است، میدرخشید.»
به هر حال، اگر مراد از نظر، صرف نگاه کردن باشد، نگاه به چهره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از چند جهت عبادت بوده است، چنان که خود رسول خدا(صلی الله علیه و آله)میفرماید: «النَّظَرُ إِلَی الْعَالِمِ عِبَادَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَی الْإِمَامِ الْمُقْسِطِ عِبَادَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَی الْوَالِدَینِ بِرَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ عِبَادَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَی أَخٍ تَوَدُّهُ فِی اللَّهِ (عَزَّ وَجَلَّ) عِبَادَةٌ؛[19] نگاه به (چهره) عالم عبادت است. و نگاه به (چهره) امام عادل و عدالت پیشه عبادت است. و نگاه به چهره والدین از روی رأفت و مهربانی عبادت است. و نگاه به چهره برادر (دینی) که برای خدا دوستش داریم، عبادت است.» رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)هم عالم بود، هم پیشوای عدالتپیشه و هم پدر حضرت زهرا(علیها السلام)، بنابراین، نگاه به چهره حضرت از جهات متعددی عبادت بود.
ممکن است مراد از نگاه به چهره رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، عشق و محبت قلبی به آن حضرت باشد که این را نیز حضرت زهرا(علیها السلام)در سطح عالی برخوردار بود.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)میفرماید: «یا فَاطِمَةُ أَنْتِ مِنِّی و اَنَا مِنکِ؛[20] تو از من هستی و من از تو.» این حدیث اوج دلبستگی عاطفی این پدر و دختر را میرساند، خصوصاً اگر به شأن نزول این حدیث توجه شود:
از حضرت زهرا(علیها السلام)نقل شده است که فرمود: وقتی این آیه نازل شد: ]لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَینَکمْ کدُعاءِ بَعْضِکمْ بَعْضاً[[21]؛ «رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را آنگونه که همدیگر را صدا میزنید، (با اسم) نخوانید!» ترسیدم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را با لفظ «ای پدر» بخوانم. من نیز مانند دیگران، پدر را با نام «یا رسول الله» صدا زدم. بدین خاطر پیامبر(صلی الله علیه و آله) یک بار یا دو بار یا سه بار از من روی گردانید (و پاسخ نگفت)، سپس رو به من کرد و فرمود: ای فاطمه! این آیه درباره تو و خانواده تو و نسل تو نازل نشده است. تو از من هستی و من از توام. همانا این آیه برای (ادب کردن) جفاکاران درشت خوی قریش و انسانهای خودخواه و متکبّر نازل شده است. مرا با جمله «ای پدر!» خطاب کن که مایه حیات قلب من است و خداوند را خشنود میکند.[22]
محبّت شدید فاطمه(علیها السلام) به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)
در سیره و گفتار حضرت زهرا(علیها السلام)موارد متعددی یافت میشود که شاهدی است بر محبّت شدید آن حضرت به پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله)؛ در اینجا به دو مورد از آن اشاره میشود:
1. تسلیم محض پیامبر(صلی الله علیه و آله)
وقتی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)اعلام کرد که خدا از آسمان به ازدواج فاطمه با علی(علیهما السلام) رضایت داد، عرض کرد: «رَضِیتُ بِمَا رَضِیَ اللَّهُ لِی وَ رَسُولُهُ؛[23] خشنودم به آنچه که خدا و پیامبر او برای من رضایت دادند.»
و در جای دیگر عرض کرد: «یَا رَسُولُ اللَّه أَنتَ أَولَی بِمَا تَرَی؛[24] ای رسول خدا! تو از من سزاوارتری (در مورد ازدواج من).»
حضرت زهرا(علیها السلام)در مورد فدک به پیامبر(صلی الله علیه و آله)نیز عرض کرد: «أَنْتَ أَوْلَی بِی مِنْ نَفْسِی وَ مَالِی لَک … أَنْفِذْ فیها أَمْرَک؛[25] تو بر من سزاوارتری و اموال من، مال تو است؛ … [اما برای اثبات حق من در فدک مدرک و سند آن] و امر خود را محکم و استوار فرما.»
2. جملات جانسوز در فقدان پدر
حضرت زهرا(علیها السلام)جملات جانسوزی در فقدان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمودند که برای پرهیز از اطاله کلام فقط به چند نمونه اشاره میشود:
1. «وَاغَمَّاهُ لِغَمِّکَ یَا اَبَتَاهُ؛[26] وای از این اندوه، در غم توای پدر!»
2. «یا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ قَطَعْتَ قَلْبِی وَ أَحْرَقْتَ کبِدِی لِبُکائِک؛[27] ای رسول خدا! همانا قلب مرا از جا کندی، و جگرم را سوزاندی به خاطر گریهات.»
3. «یا أَبَتَاهْ إِلَی جَبْرَئِیلَ ینْعَاهُ؛[28] ای پدر! پس از تو باید شکوههای دل را به جبرئیل گفت.»
4. «یا أَبَتَاهْ… وَ الثُّکلُ شَامِلُنَا وَ الْبُکاءُ قَاتِلُنَا وَ الْأَسَی لَازِمُنَا؛[29] ای پدر! غم تو ما را فراگرفته، و گریه قصد جان ما را دارد و بدی روزگار دامنگیرمان شده است.»
5. «یا أَبَتَاهْ… یاحَبِیبَ اللَّهِ وَ حَبِیبَ القُلُوبِ؛[30] ای پدر! ای حبیب خدا و محبوب دلهای همه!»
این جملات و امثال آن نهایت درجه محبت حضرت زهرا(علیها السلام)به پدر بزرگوارشان را نشان میدهد و ثابت میکند که یکی از محبوبهای دل زهرای مرضیه(علیها السلام)شخص رسول خدا(صلی الله علیه و آله)میباشد.
ج. انفاق در راه خدا
حضرت زهرا(علیها السلام)کسی نیست که سخنی بگوید و بدان عمل نکند. او واقعاً عاشق انفاق بود. افراد بسیاری انفاق نمیکنند، جمعی نیز انفاق میکنند؛ ولی آن را کم شدن مال میدانند. برخی نیز با کراهت انفاق میکنند یا زحمت انفاق را به خاطر ثوابها و پاداشهای اخروی تحمل میکنند؛ اما حضرت زهرا(علیها السلام)عاشق انفاق است. به نمونههایی اشاره میشود:
1. شأن نزول آیه انفاق:
آیه شریفه ]وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتیماً وَ أَسیراً[در شأن حضرت زهرا(علیها السلام)و امیرالمؤمنین(علیه السلام)نازل شد؛ چرا که سه روز متوالی، غذای افطار خود را به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند؛ از آنجا که مشروح این داستان، بسیار گفته شده است، شرح آن را به خوانندگان گرامی واگذار میکنیم.
2. بخشیدن گردنبند:
امام صادق(علیه السلام)از پدر بزرگواش(علیه السلام)از جابر بن عبدالله انصاری نقل فرموده که جابر چنین میگوید:
مردی مستمند از مهاجران عرب آمد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله)متوجه او گردیده، وضعیت و حالش را جویا شد. عرض کرد: ای پیامبر خدا! گرسنهام، سیرم کنید. عریانم، مرا بپوشانید. فقیرم، بر من احسان نمایید.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود: من اکنون چیزی ندارم به تو بدهم؛ ولی از آنجا که راهنماییکننده به سوی کار نیک، مانند کننده کار نیک است، به منزل کسی که خدا و رسول دوستش دارند، برو! او نیز خدا و رسولش را دوست میدارد. او کسی است که همواره رضای خدا را بر خواست خویش مقدم میدارد. به سوی منزل فاطمه برو.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)به بلال فرمود: ای بلال! از جا برخیز و این مرد را بر در خانه فاطمه ببر. پیرمرد اعرابی همراه بلال آمد تا به خانه حضرت زهرا(علیها السلام)رسید. کنار در ایستاد و با صدایی بلند ندا کرد: سلام بر شما ای اهلبیت نبوت! ای کسانی که فرشتگان در خانه شما رفت و آمد دارند و ای کسانی که روح الامین (حضرت جبرئیل) بر شما نازل میشود و پیام پروردگار را بر شما فرود میآورد.
حضرت فاطمه(علیها السلام)پاسخ داد: سلام بر تو! کیستی؟ عرض کرد: پیرمرد عربم که از راه دور نزد پدرت آمدم. ای دخت پیامبر! برهنه و گرسنهام، مرا دستگیری فرمایید. این در حالی بود که سه روز در خانه فاطمه و امیرالمؤمنین(علیهما السلام) طعامی یافت نمیشد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله)نیز این مطلب را میدانست و خود حضرت نیز همین حال را داشت.
حضرت صدیقه طاهره(علیها السلام) پوست دبّاغی شده گوسفندی را که حسنین(علیهما السلام) روی آن میخوابیدند، به سائل داد و اظهار فرمود: این را بگیر. امیدوارم خدا بهتر از این را به تو مرحمت فرماید. مرد عرب گفت: ای دختر پیامبر! من به شما از گرسنگی شکایت کردم و شما پوست گوسفندی دادید، من با این پوست چگونه گرسنگی خود را تسکین بخشم؟! جابر میگوید: وقتی صدیقه طاهره(علیها السلام) این سخن را از اعرابی شنید، گردنبند خویش را باز کرد و به اعرابی داد و فرمود: این را بفروش! امید است که خدای متعال بهتر از آن را به تو عنایت فرماید.
اعرابی گردنبند را گرفت و به سوی مسجد رسول خدا(صلی الله علیه و آله)رفت، در حالی که حضرت بین یاران خود نشسته بودند. عرضه داشت: یا رسول الله! دختر شما این گردنبند را به من داد و فرمود آن را بفروش، امید است که گره از کارت بگشاید. جابر میگوید: رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)گریست و فرمود: چگونه خدا گره از کار تو نگشاید و حال آنکه این گردنبند را دختر محمد(صلی الله علیه و آله)؛ یعنی سرور دختران آدم به تو بخشیده است؟!
عمار یاسر برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا! آیا به من اجازه میفرمایید که این گردنبند را خریداری نمایم؟ حضرت فرمود: آری! اگر مردم جهان همگی با تو در خرید آن شرکت نمایند، خدای متعال آنان را به آتش عذاب نخواهد کرد.
عمار از مرد بینوا پرسید: گردنبند را چند میفروشی؟ گفت: به وعدهای گوشت و نان که سیرم کند و بُرد یمانی که خود را با آن پوشانده و در آن برای اطاعت امر حق نماز گزارم و پولی که مرا به خانوادهام برساند.
عمار سهمیه و غنیمت خویش را که پیامبر(صلی الله علیه و آله)به وی از جنگ خیبر بخشیده بود، فروخته بود و از آن چیزی باقی نمانده بود. در عین حال به مرد گفت: به تو بیست دینار و دویست درهم نقره هجری[31] و بُرد یمانی و مرکب خویش که تو را به خانوادهات برساند و یک وعده غذا از نان گندم و مقداری گوشت که سیرت کند، در مقابل گردنبند خواهم داد. مرد عرب گفت: تو عجب مرد سخاوتمندی هستی! عمار با وی رفت و آنچه را به عهده گرفته بود، به او پرداخت. اعرابی نزد رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)آمد. پیامبر(صلی الله علیه و آله)پرسید: آیا سیر و پوشانده شدی؟ پاسخ داد: آری، بی نیاز شدم. حضرت فرمود: پس فاطمه(علیها السلام)را دعا کن. اعرابی دست به دعا برداشته، گفت: پروردگارا! تو خدایی هستی که ساخته و پرداخته ما نیستی و غیر تو معبودی نیست که او را بپرستیم و توای پروردگار! از هر سو رازق مایی. خداوندا! به فاطمه(علیها السلام) آنچه را که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده، عطا فرما.
آنگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) فضائلی برای فاطمه زهرا(علیها السلام)بیان فرمودند. عمار گردنبند را گرفت و آن را به مُشک معطر نمود و در بُرد یمانی پوشاند و به دست غلام خود - که نامش «سهم» بود و از سهم غنیمت خویش خریداری کرده بود - سپرد و به او گفت: این گردنبند را بگیر و آن را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بده و تو پس از انجام این کار از آنِ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خواهی بود. غلام گردنبند را گرفت و آن را نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) برد و حضرت را از گفتار عمار با خبر ساخت. حضرت فرمود: نزد فاطمه برو و گردنبند را به وی بده و تو خود نیز متعلق به فاطمه خواهی بود.
غلام گردنبند را نزد حضرت فاطمه(علیها السلام)برد و ایشان را از فرموده رسول خدا(صلی الله علیه و آله)آگاه نمود. آن بانوی دو جهان، گردنبند را گرفت و غلام را آزاد فرمود. غلام خندید! حضرت فاطمه(علیها السلام)پرسید: علت خنده تو چیست؟ پاسخ داد: عظمت برکت این گردنبند مرا به خنده انداخت؛ زیرا گرسنهای را سیر کرد، برهنهای را پوشاند، فقیری را بینیاز کرد، بندهای را آزاد نمود و سرانجام به صاحبش برگشت![32]
3. ایثار در مهمانی:
مرد گرسنهای در مسجد مدینه برخاست و گفت: ای مسلمانان! از گرسنگی به تنگ آمدهام. مرا میهمان کنید. پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)فرمود: چه کسی این مرد را امشب میهمان میکند؟ حضرت علی(علیه السلام)فرمود: من، یا رسول الله! اما وقتی همراه میهمان وارد منزل شد و از فاطمه زهرا(علیها السلام)پرسید: آیا غذایی در منزل داریم؟ میهمان گرسنهای آوردهام. حضرت زهرا(علیها السلام) ایثارگرانه فرمود: «مَا عِنْدَنَا إِلَّا قُوتُ الصِّبْیةِ لَکنَّا نُؤْثِرُ ضَیفَنَا؛ در خانه ما غذایی نیست، مگر به اندازه خوراک دختربچه؛ اما [امشب] ایثار میکنیم و [گرسنگی را تحمل کرده، همین مقدار غذا را] به میهمان میبخشیم.»[33]
4. ترجیح دیگران بر خود و فرزندان:
عرب تازه مسلمانی در مسجد مدینه از مردم کمک خواست. پیامبر(صلی الله علیه و آله)به اصحاب خود نگریست. سلمان فارسی برخاست تا نیاز آن بیچاره را برطرف سازد. هر جا رفت، با دست خالی برگشت. با ناامیدی به طرف مسجد میآمد که چشمش به منزل حضرت زهرا(علیها السلام)افتاد. با خود گفت: حضرت فاطمه(علیها السلام) سرچشمه نیکوکاری است. در خانه حضرت را کوبید و داستان عرب مستمند را شرح داد. حضرت زهرا(علیها السلام)فرمود: «یا سَلْمَانُ وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیاً إِنَّ لَنَا ثَلَاثاً مَا طَعِمْنَا وَ إِنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ قَدْ اضْطَرَبَا عَلَیَّ مِنْ شِدَّةِ الْجُوعِ ثُمَّ رَقَدَا کأَنَّهُمَا فَرْخَانِ مَنْتُوفَانِ وَ لَکنْ لَا أَرُدُّ الْخَیرَ إِذَا نَزَلَ الْخَیرُ بِبَابِی؛[34] ای سلمان! سوگند به خداوندی که حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)را به پیامبری برگزید، سه روز است که غذا نخوردهایم و فرزندانم حسن و حسین از شدت گرسنگی بیقراری میکردند و خسته و مانده به خواب رفتهاند؛ اما من، نیکی و نیکوکاری را که در خانه مرا کوبیده است، ردّ نمیکنم.»
آنگاه پیراهن خود را به سلمان داد تا در مغازه شمعون یهودی گرو گذاشته، مقداری خرما و جو قرض بگیرد. سلمان فارسی میگوید: پس از دریافت جو و خرما به طرف منزل حضرت فاطمه(علیها السلام)آمدم و عرض کردم: ای دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)! مقداری از این غذاها را برای فرزندان گرسنهات بردار؛ ولی حضرت پاسخ داد: «یا سَلْمَانُ هَذَا شَیءٌ أَمْضَینَاهُ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ لَسْنَا نَأْخُذُ مِنْهُ شَیئاً؛ ای سلمان! این کار را فقط برای خدای بزرگ انجام دادیم و هرگز از آن چیزی بر نمیداریم.»
5. پیراهن عروسی:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در شب عروسی حضرت فاطمه(علیها السلام)پیراهن نویی برای او تهیه فرمود. ایشان پیراهن وصلهداری نیز داشت. سائلی بر در خانه حاضر شد و گفت: من از خاندان نبوت پیراهن کهنهای میخواهم. حضرت خواست پیراهن وصلهدار خود را به او دهد. به یاد این آیه افتاد که خداوند متعال میفرماید:]لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ[[35]؛ «به نیکی و مقام ابرار نمیرسید، مگر هنگامی که بهترین چیزهای خود را در راه خدا انفاق کنید.» بنابراین، پیراهن نو خود را به او داد.
هنگام زفاف فرا رسید. جبرائیل نازل شد و عرض کرد: ای محمد! همانا خداوند به تو سلام میرساند و به من دستور داده بر فاطمه(علیها السلام)سلام برسانم و با من هدیهای از لباسهای بهشتی از سندس سبز فرستاده است. میخواهم به او بدهم.
هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سلام خداوند را به حضرت زهرا(علیها السلام) ابلاغ فرمود و پیراهنی که جبرائیل آورده بود، بر او پوشانید، عبای خود را نیز بر او پیچید. جبرئیل او را با بالهای خود در برگرفت تا اینکه نو بودن آن پیراهن چشمان را خیره نکند.
هنگامی که حضرت زهرا(علیها السلام)بین زنان کافر نشست که هر یک از آنان شمعی به همراه خود داشت و همراه حضرت چراغی بود، در آن زمان جبرئیل خود را به یک سو زد و عبا را برداشت. انواری از لباس تابید که مشرق و مغرب را روشن کرد. با تابش نور بر دیدگان زنان کافر، کفر از دلهای آنان برطرف شد و شهادتین بر زبان جاری کردند.[36]
پینوشت:
[1]. بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج 53، ص 180؛ الغیبه، شیخ طوسی، مؤسسه معارف اسلامی، قم، چاپ اول، 1411ق، ص 106؛ الاحتجاج، احمد طبرسی، نشر مرتضی، مشهد مقدس، اول، 1403ق، ج 2، ص 466.
[2]. وقایع الایام، ملأ علی آقا خیابانی واعظ تبریزی، کتابفروشی اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1354ش، ج صیام، ص 295؛ فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(علیها السلام)، محمد دشتی، انتشارات مشهور، قم، چاپ اول، 1380ش، ص 198، ح164.
[3]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، چاپ اول، 1404ق، ج 10، ص 22.
[4]. کنز العمال، محمد متقی هندی، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ اول، ج 1، ص 582.
[5]. بقره/ 121.
[6]. ص/ 29.
[7]. الارشاد، حسن دیلمی، شریف رضی، قم، چاپ اول، 1412ق، ج 1، ص 78؛ مجموعه ورام، ورام بن ابی فراس، مکتبه الفقیه، قم، بیتا، ج 2، ص 236.
[8]. بحار الانوار، ج 79، ص 27.
[9]. نساء/ 48.
[10]. همان/ 110.
[11]. زمر/ 53.
[12]. آل عمران/ 135.
[13]. ]إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِک یبَدِّلُ اللَّهُ سَیئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً[فرقان/ 70.
[14]. هود / 114.
[15]. بحار الانوار، ج 79، ص 220.
[16]. مجموعهٔورّام، ج 2، ص 236.
[17]. کشکول شیخ بهائی، نشر اعلمی، بیجا، بیتا، ج 1، ص230.
[18]. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، حدیث کساء.
[19]بحار الانوار، ج 74، ص 73، ح 59.
[20]. تفسیر صافی، فیض کاشانی، مکتبه الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق، ج 3، ص 451.
[21]. نور/ 63.
[22]. بحار الانوار، ج 3، ص 32؛ مناقب آل ابیطالب(علیهم السلام)، ابن شهر آشوب مازندرانی، انتشارات حیدریه، نجف اشرف، 1376ش، ج 3، ص 320.
[23]. مناقب، ج 4، ص 344.
[24]. بحار الانوار، ج 43، ص 99.
[25]. مناقب، ج 1، ص 142.
[26]. بحار الانوار، ج 22، ص 50؛ امالی، شیخ صدوق، نشر کتابچی، تهران، 1376ش، ج 6، ص 6.
[27]. بحار الانوار، ج 22، ص 484؛ عوالم العلوم، علامه بحرانی، مؤسسه امام مهدی(علیه السلام)، قم، 1382ش، ج 11، ص 399.
[28]. الجامع الصحیح، بخاری، دارالکتب العربی، بیروت، 1403ق، ج 5، ص 15.
[29]. احقاق الحق، شوشتری، مطبعه السعاده، مصر، 1326ق، ج10، ص 427.
[30]. بحار الانوار، ج 22، ص 508.
[31]. هجر؛ ناحیهای در جنوب خلیج فارس، در سواحل عربستان است که در آنجا سکه ضرب میکردند.
[32]. بحار الانوار، ج 43، ص 56، ح 50؛ بشاره المصطفی، ابیجعفر محمد طبرسی، مؤسسه انتشارات، قم، 1420ق، ص217، ح 44.
[33]. بحار الانوار، ج 36، ص 59.
[34]. بحار الانوار، ج 43، ص 73؛ عوالم العلوم، ج 11، ص168؛ احقاق الحق، ج 10، ص 321.
[35]. آل عمران/ 92.
[36]. عوالم العلوم، ج 11، صص 230 ـ 231.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 211.
صفحات: 1· 2